هوش مصنوعی: این شعر از حسرت و ناامیدی شاعر نسبت به عمر از دست رفته و بی‌ثمری زندگی سخن می‌گوید. شاعر از آلودگی دل به گناهان و دوری از خردمندی شکایت دارد و به دنبال رهایی از این وضعیت است. او از غم و اندوه جهان می‌نالد و در نهایت به صبر و ترک دل‌بازی توصیه می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات به گناه و ناامیدی نیاز به بلوغ فکری برای درک صحیح دارد.

شمارهٔ ۷۷۴

ای دل از عمرِ گرانمایه چه داری حاصل
حاصلی نیست به جز هرزه درایی ای دل

گِردِ پا وسرِ آفاقِ جهان برگشتی
از جهان جز غم و اندوه چه کردی حاصل

بر تو دیرست که بستند مجانین عمدا
محضرِ ترکِ خردمندی و کردند سجل

بره و مرغ حلال است بر انسانِ شریف
همه مردار بخوردی و نکردی بسمل

دلِ آلوده به ادناس کجا خواهی برد
دل سِتان از تو دلی می طلبد بی غِش و غِل

از تو تا این چه بلا بودکه آمد به سرم
بحلی گر نکنی بیش ز من یاد بحل

گر برآید ز درونم نفسی گوید عقل
پیشِ ما بی ادبی می کنی ای لایعقل

ور برایِ جگرِسوخته خواهم آبی
بر جَهَد عقل که ای خام طمع لاتعجل

زین دو مشکل که برون آوردم الّا صبر
صبر اگر داشتمی کار نبودی مشکل

ترکِ دل بازی و دل گیر نزاری پس ازین
وقتِ آن است که دل باز شناسی از گل

نتوان کرد به پیرایه سر اکنون که خطاست
دست در چینِ سرِ زلفِ نگارانِ چگل
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.