هوش مصنوعی: این شعر از حافظ است که در آن شاعر از عشق، مستی، تقدیر و مشکلات زندگی سخن می‌گوید. او به عشق پایبند است و از قضا و قدر شکایت دارد، اما در نهایت تسلیم سرنوشت می‌شود. همچنین، اشاره‌ای به انتقاد دیگران و بی‌توجهی به حرف‌های آنان دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به مستی و عشق ممکن است نیاز به بلوغ فکری برای درک صحیح داشته باشد.

شمارهٔ ۷۸۳

مرا چو مست روان کرده بوده اند از اوّل
هنوز مستم و ثابت قدم نه مستِ مُزلزل

چنین مداومتم بر مدام دست ندادی
گرم به دست نبودی زمامِ مخرج و مدخل

غبارِغم به می از رویِ روزگار توان برد
که زنگ از آینه نتوان زدود جز که به صیقل

مرا چو وحش نباید به کوه و دشت دویدن
اگر قضا نکند چشمِ آهوانه مکحَّل

کَهای شیفتگی بودمی و سلسله سایی
اگر زمانه نکردی کمندِ زلف مسلسل

ملامتم مکن ای معترض چو با زندانی
تعلّقاتِ محقّق ز ترهّاتِ مخیّل

برو که سدره نشینان از آن گروه نباشند
که در برازخِ دنیا بمانده اند معّطل

به چشمِ راست نداند که بیندم متعصّب
چه دید خواهد جز عکسِ دیده دیدۀ احول

عنانِ عزم به تسلیم داده اند مجانین
مرادِ قیس میسّر نشد به بازویِ نوفل

بلایِ عشق سلامت شکست و شیفته خاطر
به قال و قیل نگشته ست مشکلاتِ چنین حل

نزاریا نتوانی به خودِ رسید به جایی
بکوش تا نکنی بر قیاسِ خویش معوّل
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.