۴۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۰۶

بیار باده به من ده که توبه بشکستم
اگرچه من ز الستِ ازل چنین مستم

ز بامِ گنبد نه تشت آسمانِ غرور
فرو فتادم و تاسِ وجود بشکستم

کلاهِ تقیه و دستارِ زاهدی از سر
فرو نهادم و زنّار بر میان بستم

شراب و شاهد و آوازِ چنگ و من راغب
صلایِ نوش برآمد به طبع بنشستم

گوشِ من برسد ترجمانِ باد صبا
نه حرفِ پیر که از خانقه برون جستم

حسود اگر چه خراباتی ام نام نهاد
ز ننگِ محتسب غلتبوس وارستم

ز توبه توبه کنم چون درین روش که منم
به توبه کردنِ کلّی نمی دهد دستم

اگر تمامتِ خلقِ جهان ز من ببرند
چه باک دارم از آن چون به دوست پیوستم

غمِ بروتِ نزاری نمی خورم نه مگر
که در جهان غم ریشِ کسی دگر هستم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.