هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از تجربیات عاشقانه‌اش می‌گوید که با وجود میل شدید به معشوق، به دلیل بی‌طاقتی و ناآگاهی، بارها در دام عشق و خطا افتاده است. او از روزگار نزار خود شکایت می‌کند و از دیگران می‌خواهد که او را به خاطر این اشتباهات سرزنش نکنند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و تجربیات انسانی مطرح شده در شعر برای درک و ارتباط برقرار کردن، نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد شکل می‌گیرد.

شمارهٔ ۸۱۶

دگر باره پیرانه سر درفتادم
به چنگالِ شوخی دگر درفتادم

گذر بر صراطِ رهِ عشق کردم
بلغزید پایم ز سر در فتادم

ز بس کآرزومند بودم به شیرین
ز بی طاقتی با شکر درفتادم

ملامت مکن گو مشنِّع ز خوبان
حذر کن که من معتبر درفتادم

به چاه زنخدانِ یوسف جمالی
ز دستِ دلِ بی خبر درفتادم

چه برمن برفت از قضا ای عزیزان
که بی اختیار از قدر درفتادم

صوابِ شما احتیاط است اگر من
به دامِ خطا و خطر درفتادم

از آن شد چنین روزگارِ نزاری
به زاری که بی سیم و زر درفتادم
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.