هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق ناکام و رنج‌های ناشی از دوری معشوق می‌گوید. او از اشک‌های خونین، یادآوری مدام چهره معشوق، و جنون ناشی از این عشق سخن می‌راند. همچنین، به مقاومت در برابر ملامت‌ها و حسادت‌ها اشاره کرده و عشق خود را به معشوق، که او را خسرو خوبان می‌خواند، ابراز می‌کند. در پایان، شاعر از آشکار کردن راز عشق خود در همه جهان خبر می‌دهد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه پیچیده، رنج‌های عاطفی و اشاره به مفاهیمی مانند جنون و اشک خونین است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها مناسب نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و زبان شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۸۲۲

بگذاشتمت جانا ناکام و سفر کردم
بی رویِ تو از دیده خونابه به در کردم

در چشمِ منی گویی بنشسته که پندارم
رویِ تو همی بینم در هر چه نظر کردم

هر جا که تهی کردم بر یادِ لبت جامی
از دیده دگر بارش پر خونِ جگر کردم

چون هیچ نماند از من اکنون ز که می ترسم
مجنون شده ام مجنون از عقل حذر کردم

از دستِ ملامت گر روی از تو نگردانم
گو تیر بزن حاسد کز سینه سپر کردم

تو خسروِ خوبانی من شیفته فرهادم
با هم چو تو شیرینی ابری شکر کردم

مقصود رضایِ تو نه وایۀ خود دارم
تا با تو در افتادم از خویش گذر کردم

از غمزۀ جادویت دینی دگر آوردم
وز طاقِ ابرویت محرابِ دگر کردم

در خفیه نزاری را گر راز همی گفتم
اکنون همه عالم را زین کار خبر کردم
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.