هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و دوری از معشوق می‌گوید. او با وجود میل باطنی، به دلیل ضرورت‌های زندگی مجبور به سفر شده است. در طول سفر، همواره به یاد معشوق بوده و هرگز از فکر او غافل نشده است. شاعر از رنج‌های عاشقانه، ملامت‌های مردم و دیوانگی‌های ناشی از عشق سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که حاضر است در برابر بلاها و ملامت‌ها مقاومت کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند 'دیوانگی' و 'سوز سینه' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۸۲۳

شبِ فراق که بی رغبتی سفر کردم
نبود فایده هر چند من حذر کردم

به اختیار نکردم ز خدمتِ تو سفر
بلی ضرورتِ تکلیف بود اگر کردم

ز سوزِ سینه به هر منزلی که بگذشتم
به خونِ دل ز رهِ دیده خاک تر کردم

سزا بداد مرا گوش مال فرقت تو
به یک دو هفته که از خدمتت سفر کردم

دمی ز فکرِ تو خالی نبوده ام والله
گمان مبر که مگر با تو دل دگر کردم

سخن به نامِ تو گفتم اگر سخن گفتم
نظر به رویِ تو کردم اگر نظر کردم

صبا به گردِ من اندر مراجعت نرسد
سمندِ توسنِ شوق ترا چو بر کردم

به زخمِ تیرِ ملامت سپر نیندازم
چو تیغ سینه به پیش بلا سپر کردم

کفایت است جنونِ مرا ملامتِ خلق
که من به سعیِ ملامت بسی بتر کردم

مرا نزاریِ دیوانه خوان و ننگ مدار
که نامِ عقل به دیوانگی سمر کردم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.