هوش مصنوعی: این شعر بیانگر غم و اندوه عمیق شاعر به دلیل دوری از معشوق است. او احساس می‌کند که بدون معشوق، زندگی‌اش بی‌معنا شده و نفس‌کشیدن برایش دشوار است. شاعر از شدت غم و عشق، خود را در حالتی توصیف می‌کند که گویی ذره‌ای در هواست و نفس‌هایش مانند جرقه‌هایی پراکنده می‌شوند. او از معشوق می‌خواهد که رمقی از زندگی‌اش را دریابد تا مبادا ناگهان قطع شود.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه‌ی عمیق و غمگین است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده‌ی ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۸۶۴

چنان غمِ تو فرو بست راه بر نفسم
که از حیات اثر نیست بی تو در نفسم

به صد شکنجه برآید چنان ز من نفسی
که اعتماد نباشد بر آن دگر نفسم

ز بس گرانیِ غم چند بار بنشیند
ز عقبه های بدن تا رسد به سر نفسم

به بوسه ای ز دهانِ تو نا رسیده به کام
رسید جان به دهان از لبِ تو هر نفسم

مدام می رود از روزنِ دماغم دود
که بر تنورِ دلم می کند گذر نفسم

ز آفتابِ محبّت چنان دلم شد گرم
که همچو ذرّه کشد در هوا شرر نفسم

به هیچ کس نرسیدی دَمم ز گیرایی
که چون سموم نکردی در او اثر نفسم

به جهد می رسد اکنون ز کنج سینه به حَلق
عجب که در تو نمی گیرد این قدر نفسم

بود که در غلط افتم ز خود که آیا من
همان نزاریِ شیرین دمِ شکَر نفسم

نماند جز رمقی از حیاتِ من دریاب
که منقطع نشود ناگه ای پسر نفسم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.