هوش مصنوعی: شاعر در این متن خود را دیوانه و بیگانه از خود می‌خواند و بیان می‌کند که نه پیرو مذهب و دین است و نه کافر. او عشق را تنها دغدغه خود می‌داند و از بهشت و جهنم نمی‌ترسد. شاعر به نادانی خود اعتراف می‌کند و می‌گوید که در بند عشق است.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 18 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند بی‌اعتنایی به مذهب و دین ممکن است برای گروه‌های سنی پایین‌تر مناسب نباشد.

شمارهٔ ۸۷۸

مرا دیوانه می خوانند و با دیوانه می مانم
ز خود بیگانه می دانند و هم من نیز می دانم

اگر با بت منم اینم وگر در کعبه بنشینم
نه مرد مذهب و دینم نه اهل کفر و ایمانم

چو در بت خانه افتادم ز دیگر خانه آزادم
به نقد امروز دل شادم که عشق آسوده می رانم

به رغبت عشق می بازم دگر شغلی نمی سازم
نه از جنت همی نازم نه از دوزخ هراسانم

قلم در حکم نیک و بد قضا در ما تقدم زد
ندانم مقبلم یا رد چه باید هم برین سانم

علم گشتم به نادانی چه باک ار جاهلم خوانی
چه گویم چون نمی دانی که از دانسته نادانم

عیان بی عیان گفتم نشان بی نشان گفتم
نزاری ترک جان گفتم کنون در بند جانانم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.