هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر درد فراق و غم ناشی از جدایی از یار قدیمی است. شاعر از رنجهای عاطفی و عذابهای روحی ناشی از این جدایی میگوید و با وجود همهی این دردها، هنوز به امید وصل باقی است. او از یار خود میخواهد که به او توجه کند و با وجود همهی جفاها، شکیبایی میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاطفی عمیق و اصطلاحات ادبی پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوانتر دشوار خواهد بود. همچنین، برخی از مفاهیم مانند عذاب الیم و جفا ممکن است برای سنین پایینتر سنگین باشد.
شمارهٔ ۹۱۰
بقایِ عمرِ تو بادا گزینه یارِ قدیم
که ما ز هجرِ تو کردیم جان به حق تسلیم
وداعِ روزِ جدایی زهی قیامتِ نقد
فراقِ یارِ گرامی زهی عذابِ الیم
نعوذ بالله اگر دشمنم به کام رسد
که کام رانیِ بدخواه غصّهایست عظیم
درین بلا که منم هم نیام ز حق نومید
بسی رسند به امّیدِ دل ز موضعِ بیم
بیا که بر دلِ من کردهای جهانِ فراخ
به قیامت چو الف تنگ تر ز حلقه ی میم
تو آن که رُخم زرد شد چو زر ز غمت
دلم نگر که چنان است پاک با تو چو سیم
ز رویِ لطف نظر بر منِ فقیر انداز
مکن غرور مکن جانِ من به ناز و نعیم
به امتحان نگریزد نزاری از تو بیا
جفا بکن که تحمّل کند حریفِ سلیم
که ما ز هجرِ تو کردیم جان به حق تسلیم
وداعِ روزِ جدایی زهی قیامتِ نقد
فراقِ یارِ گرامی زهی عذابِ الیم
نعوذ بالله اگر دشمنم به کام رسد
که کام رانیِ بدخواه غصّهایست عظیم
درین بلا که منم هم نیام ز حق نومید
بسی رسند به امّیدِ دل ز موضعِ بیم
بیا که بر دلِ من کردهای جهانِ فراخ
به قیامت چو الف تنگ تر ز حلقه ی میم
تو آن که رُخم زرد شد چو زر ز غمت
دلم نگر که چنان است پاک با تو چو سیم
ز رویِ لطف نظر بر منِ فقیر انداز
مکن غرور مکن جانِ من به ناز و نعیم
به امتحان نگریزد نزاری از تو بیا
جفا بکن که تحمّل کند حریفِ سلیم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.