هوش مصنوعی:
شاعر در این متن عاشقانه، از عشق و شیفتگی خود به معشوق میگوید. او از زیبایی قامت و روی معشوق سخن میگوید و آرزو میکند روزی چشمش به چشم معشوق بیفتد یا رویش به روی او برسد. شاعر امیدوار است معشوق به دام او درآید و آرزویش برآورده شود. در پایان، از سودای عشق در سر خود میگوید.
رده سنی:
16+
این متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال نامفهوم یا نامناسب باشد. همچنین، استفاده از برخی واژهها و اصطلاحات قدیمی ممکن است برای درک بهتر، نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی داشته باشد.
شمارهٔ ۹۳۲
بیا تا کژ نشینم راست گویم
غلامِ قامت چالاک اویم
بَروبالا از این خوشتر نباشد
سخن در سرو دارم راست گویم
همه کس را نظر بر روی خوب است
که نی من فتنهی روی نکویم
اگر بازم ملاقاتی دهد دست
به کامِدل علی رغم عدویم
مگر چشمم فتد روزی به چشمش
مگر روزی رسد رویش به رویم
بناگوش چو نسرینش ببوسم
گریبانِ عرق چینش ببویم
به دامِ من درآید مرغ امّید
به کامِ من برآید آرزویم
چه سودا در سرم میگردد از دوست
ازین گِل چون نزاری سر بشوم
غلامِ قامت چالاک اویم
بَروبالا از این خوشتر نباشد
سخن در سرو دارم راست گویم
همه کس را نظر بر روی خوب است
که نی من فتنهی روی نکویم
اگر بازم ملاقاتی دهد دست
به کامِدل علی رغم عدویم
مگر چشمم فتد روزی به چشمش
مگر روزی رسد رویش به رویم
بناگوش چو نسرینش ببوسم
گریبانِ عرق چینش ببویم
به دامِ من درآید مرغ امّید
به کامِ من برآید آرزویم
چه سودا در سرم میگردد از دوست
ازین گِل چون نزاری سر بشوم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.