هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم و اندوه خود به دلیل دوری از عزیزان و دوستان می‌گوید. او حال دوستان را بررسی می‌کند و می‌بیند که آنها نیز درگیر ملال و غربت هستند. شاعر به این نتیجه می‌رسد که این دوری و نفرت از اجتماع ممکن است به دلیل بدبختی و بی‌نصیبی باشد. او خود را بی‌گناه می‌داند و گناه را به گردن رقیبان و مکر آنها می‌اندازد. در نهایت، شاعر به قدرت خداوند اشاره می‌کند و از ظلم و بهتان در اسلام و مسیحیت سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و اجتماعی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به انتقادهای اجتماعی و مذهبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۹۳۷

به غم بنشسته ام سر در گریبان
ز اندوه عزیزان و حبیبان

مزاج دوستان رفتم بدیدم
گرفتم نبض هر یک چون طبیبان

ملالت شان مرامی داشت گفتی
چو مهمانی به بُن گاه غریبان

به خود گفتم عجب نبود که نفرت
کنند از صحبت لنبان لبیبان

چو دیدم سرگران¬شان گفتم آری
ز بخت افتند چون من بی نصیبان

ندیدم خویش را جرم و گناهی
ندانستم به جز مکر رقیبان

تعالی الله زهی دوری که در وی
بدان نیک آید و غُمران نقیبان

اگر بهتان روا باشد در اسلام
چه انکارست بر صاحب صلیبان

نزاری هم چنین تکرار می کن
به غم بنشسته ام سر در گریبان
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.