هوش مصنوعی:
شاعر از باد صبا میخواهد که به سوی یارانش در باغ برود و حال مستی و شادمانی آنها را توصیف میکند. او از غم جدایی و اندوه خود میگوید و آرزو میکند که خاک همه جهان بر سرش بریزد اگر از این غم رها شود. شاعر شبهای اندوهبار خود را با شبهای آرام دیگران مقایسه میکند و از ناتوانی خود در یافتن چارهای سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و غمانگیز است که درک آنها نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۹۴۴
ای باد صبا رَو ز سپاهان به قهستان
بگذر چو به قاین رسی از طرف گل¬ستان
یاران مرا در چمن باغ طلب کن
از جام صبوحی شده مستان و چه مستان
مستان که به یک جام دو عالم بفروشند
وآن گه نخرند از فلکِ شعبده دستان
در پای گل ایشان همه هم زانوی عشرت
من در غم ایشان چو عنادل همه دستان
روزی که درین واقعه بر من به شب آید
بر دیده من روز نباشد که شب است آن
خاک همه آفاق جهان بر سر من باد
گر دارم ازین غم سرِ باغ و دلِ بستان
ایشان همه دستان زده بر نغمه بربط
من برسر از اندوهِ جدایی زده دستان
هیهات که چون می گذرانم شبِ اندوه
خوش خفته و آسوده چه داند به شبِ¬ستان
رویی دگرم نیست به هر حال نزاری
هم دستِ مدد خواستن از دامن هستان
بگذر چو به قاین رسی از طرف گل¬ستان
یاران مرا در چمن باغ طلب کن
از جام صبوحی شده مستان و چه مستان
مستان که به یک جام دو عالم بفروشند
وآن گه نخرند از فلکِ شعبده دستان
در پای گل ایشان همه هم زانوی عشرت
من در غم ایشان چو عنادل همه دستان
روزی که درین واقعه بر من به شب آید
بر دیده من روز نباشد که شب است آن
خاک همه آفاق جهان بر سر من باد
گر دارم ازین غم سرِ باغ و دلِ بستان
ایشان همه دستان زده بر نغمه بربط
من برسر از اندوهِ جدایی زده دستان
هیهات که چون می گذرانم شبِ اندوه
خوش خفته و آسوده چه داند به شبِ¬ستان
رویی دگرم نیست به هر حال نزاری
هم دستِ مدد خواستن از دامن هستان
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.