هوش مصنوعی:
این شعر از درد هجران و اشتیاق دیدار عزیزان سخن میگوید. شاعر از تلخیهای غربت و ناچاری در چشیدن شراب هجران مینالد و دل بیقرارش را توصیف میکند که آرام نمیگیرد. او به قضای الهی در بلاهای عشق اشاره میکند و راهی جز تسلیم و رجوع نمییابد. در نهایت، شاعر به ناامیدی از ایمنی و نیاز به عزلتگزینی اشاره میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی مانند هجران، عشق، و تسلیم در برابر سرنوشت است که درک آنها برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی مضامین مانند ناامیدی و انزوا نیاز به بلوغ فکری دارند.
شمارهٔ ۹۸۰
چه خوش باشد پس از هجران کشیدن
ملاقاتِ عزیزان بازدیدن
نباید شد به غربت تا نباید
سرِ دست از پشیمانی گزیدن
شرابِ تلخِ هجران ناگوارست
ولی ناچار میباید چشیدن
دلی دارم که بیآرامِ جانم
نمییارد زمانی آرمیدن
دمی ساکن نمیگردد که در بر
ندارد هیچ کاری جز تپیدن
بلایِ عشق بس مبرم قضاییست
به خیره با قضا نتوان چخیدن
ندارم راه ورویِ دیگر الّا
اجازت خواستن، رجعت گزیدن
نمیدانم که خواهد بهرِ الله
دمی در کوزه بختم دمیدن
نمیدانم به چشمِ استمالت
که خواهد جانب ما بنگریدن
نزاری خوب رویان در کمیناند
امید از ایمنی باید بریدن
همان بیغولهی عزلت گرفتن
همان بنشستن و دم در کشیدن
ملاقاتِ عزیزان بازدیدن
نباید شد به غربت تا نباید
سرِ دست از پشیمانی گزیدن
شرابِ تلخِ هجران ناگوارست
ولی ناچار میباید چشیدن
دلی دارم که بیآرامِ جانم
نمییارد زمانی آرمیدن
دمی ساکن نمیگردد که در بر
ندارد هیچ کاری جز تپیدن
بلایِ عشق بس مبرم قضاییست
به خیره با قضا نتوان چخیدن
ندارم راه ورویِ دیگر الّا
اجازت خواستن، رجعت گزیدن
نمیدانم که خواهد بهرِ الله
دمی در کوزه بختم دمیدن
نمیدانم به چشمِ استمالت
که خواهد جانب ما بنگریدن
نزاری خوب رویان در کمیناند
امید از ایمنی باید بریدن
همان بیغولهی عزلت گرفتن
همان بنشستن و دم در کشیدن
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.