هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از فراق یار خود می‌نالد و درد هجران را توصیف می‌کند. او از وعده‌های شکسته‌ی یار، شب‌های تاریک و سوز دل خود می‌گوید و بیان می‌کند که صبرش در برابر این مصائب از بین رفته است. در نهایت، شاعر آرزوی همراهی با یار را دارد اما می‌داند که این آرزو برآورده نمی‌شود.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساسات پیچیده‌ی ناشی از فراق است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد.

شمارهٔ ۳۱

دلبرم هم ز بامداد برفت
کرد ما را غمین و شاد برفت

آن همه عهدها که دوش بکرد
با مدادش همه زیاد برفت

گفت کین هفنه میهمان توام
آن حدیثش خود از نهاد برفت

باز گردیدنش نبد ممکن
راست چون تیر کز گشاد برفت

همچو خاکسترم نشاند ز هجر
بر سر آتش و چو باد برفت

روز من شب شد و عجب نبود
کافتابم ز بامداد برفت

صبر بیچاره چون بخانة دل
دید کآتش در اوفتاد برفت

خواست جانم که همرهش باشد
لیک با او نه ایستاد برفت

بکه نالم ز جور غمزه او؟
کز جهان ریم عدل و داد برفت
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.