۳۲۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۲

نفس باد صبا می جنبد
غیرت مشک خطا می جنبد

سر و گویی سر حالت دراد
می زند دست وز جا می جنبد

لالۀسوخته دل پنداری
که هم از عالم ما می جنبد

شاخ از رقص نمی آساید
کز سر برگ و نوا می جنبد

شوری اندر چمن افکند صبا
خود ندانم ز کجا می جنبد

آب را سلسله می جنباند
باد دیوانه چو فا می جنبد

مهد طفلان چمن پنداری
بر انگشت هوا می جنبد

شاخ دندان شکوفه که هنوز
دی برآورد چرا می جنبد

دهنی دارد پر آتش و آب
گویی از خوف ورجا می جنبد

برگ در پیش همی تازد تیز
قطره نرمک ز هوا می جنبد

شاخ را هر نفسی باد صبا
می زند بر سر تا می جنبد

زند خوان همچو مغان بر سر شاخ
چون کند زمزمه ها می جنبد

باد نوروز چنان می جنبد
که بصد حیله فرا می جنبد

عالم مرده صفت بار دگر
ز اثر صنع خدا می جنبد

رگ باران حرکت می گیرد
نفس باد صبا می جنبد

همچو پیریست شکوفه بر شاخ
که بیاری عصا می جنبد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.