۲۵۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۷

روی از آن خوبتر تواند بود؟
هان بگوئید اگر تواند بود

آن چنان نازک و چنان شیرین
لب نباشد، شکر تواند بود

تیر غمزه چو در کمان آرد
نه همه دل سپر تواند بود

چشم مستش نه آن چنان خفتست
کش ز حالم خبر تواند بود

وانک طرفی به وصل بر بندد
از میانش، کمر تواند بود

وانک بیخ فراق او بکند
رستم زال زر تواند بود

اشک لعل ز عکس چهرۀ اوست
تی ز خون جگر تواند بود

با چنین صبر و دل که من دارم
مشکلم زو گذر تواند بود

بکشم جور او که خار و گلش
همه با یکدگر تواند بود

من که باشم که آن چنانی را
بر در من گذر تواند بود؟

لیک با این همه نیم نومید
تو چه دانی؟ مگر تواند بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.