هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، شاعر بزرگ فارسی، با درونمایه‌ای عرفانی و عاشقانه، به ستایش شراب، معشوق و خرد می‌پردازد. شاعر از ساقی می‌خواهد تا با آوردن شراب، جان او را مانند پیکر شراب زنده کند. او زیبایی معشوق، موهای مشکین و چهره‌ی ماه‌گونه‌اش را می‌ستاید و از تأثیر شراب در شادی‌بخشی و رهایی از غم می‌گوید. همچنین، به رابطه‌ی پیچیده‌ی عقل و جان اشاره می‌کند و در نهایت، بر بی‌ثباتی دنیا و ارزش نهادن به لذت‌های گذرا تأکید دارد.
رده سنی: 18+ این شعر حاوی مضامین عرفانی پیچیده، اشاره به شراب‌خواری و رابطه‌ی عقل و جان است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند بی‌ثباتی دنیا و لذت‌های گذرا ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۱۵۳

ساقیا هین بیار ساغر می
تا تنم جان شود چو پیکر می

ماه رویا، چو مهر روشن کن
چشمم از گوهر منوّر می

مشک زلفا، چو ناف آهو کن
کامم از نکهت معطّر می

عمر و سیم و نشاط و جان و جهان
همه هیچند هیچ در بر می

آفرینش مسخّر خردست
خرد اندر جهان مسخّر می

عقل با جان چو آشناست چرا
کرد بیگانگی ز گوهر می؟

طبع می گر بود نشاط انگیز
چه عجب زنگی است ما در می

صد هزاران مصاف غم بدمی
بشکند ساغر دلاور می

گوشم از حلقۀ بریشم چنگ
با نوا کن چو بندگان بر می

ببرد آب روی کوثر و خلد
روی معشوق در برابر می

دل چو لاله پیاله باید ساخت
ظرف می گر کنیم در خور می

کفم از می تهی مدار چو کف
ورچه چون کف رویم درسر می

جوهری روشنست و بر کف ما
چون عرض بی درنگ اغر می

گر بجوهر عرض بود قایم
بعرض قایمست جوهر می
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.