هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از عشق و دل‌بستگی به معشوق سخن می‌گوید و از درد دوری و بی‌وفایی او شکایت می‌کند. او بیان می‌کند که حتی دیدن معشوق، چه آشکارا و چه پنهان، برایش دردناک است و این عشق مانند بلایی بر دل او نشسته است. شاعر از این که به معشوق وفادار مانده، اما در مقابل بی‌وفایی دیده، اظهار ناراحتی می‌کند و می‌گوید اگر امید وصال نبود، زندگی برایش تاریک می‌شد. در نهایت، او اشاره می‌کند که در زیبایی معشوق، پارسایی از دل‌هایشان رخت بربسته است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم شعری کلاسیک ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال چالش‌برانگیز باشد.

شمارهٔ ۱۵۸

چنان خوب رویی بدان دلربایی
دریغت نیاید بهر کس نمایی؟

مرا مصلحت نیست، لیکن همان به
که در پرده باشی و بیرون نیایی

نه پیدا توانمت دیدن نه پنهان
بلایی دلم را، بلایی، بلایی

وفا را بعهد تو دشمن گرفتم
چو دیدم ترا فتنه بر بی وفایی

من آنروز از خویش بیگانه کشتم
که افتاد با تو مرا آشنایی

اگر نه امید وصال تو بودی
ز دیده برون مردمی روشنایی

نباشد ترا هیچ غم بی دل من
کسی دید خود عید بی روستایی؟

من و می از این بس که در دور حسنت
نیاید ز دلهای ما پارسایی
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.