۲۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶ - و قال ایضاً

لبالبست دهانم زماجرایی چند
که جز که با لب خود با کسی نیارم گفت

شکایتی که از ابنای عصر هست مرا
بگویم و نکنم شرم، نی نیارم گفت

زبان زنطق فرو بسته ام بمهر سکوت
نه آنکه طبع ندارم، بلی نیارم گفت

زیم آنکه نماندست دوستی محرم
ز صد هزار غم دل یکی نیارم گفت

بترک شعر بگفتم، چرا؟ از آنکه دروغ
ز حد ببردم و یک راست می نیارم گفت

سزای یک یکشان آنچنان که من دانم
کسی نداند گفتن، ولی نیارم گفت

سخن چگونه توان گفت کاهل این ایّام
سزای مدح نیند و هجی نیارم گفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵ - و قال ایضآ یمدحه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷ - فی النصیحه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.