هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و ستایش‌آمیز است که در آن شاعر به ستایش معشوق یا شخصیت مورد احترام خود می‌پردازد. او از عظمت و تأثیرگذاری این شخصیت سخن می‌گوید و خود را در برابر او کوچک و نیازمند می‌داند. شاعر از مفاهیمی مانند عشق، عرفان، و ستایش استفاده کرده و با زبانی پیچیده و ادبی احساسات خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 18+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و ادبی است و درک آن نیازمند دانش زبانی و ادبی نسبتاً بالایی است. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به‌کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا پیچیده باشد.

شمارهٔ ۱۶۳ - و قال ایضاً

زهی رسیده بجایی که بر سپهر برین
دعای جان تو گشتست ورد روح امین

بسان سوزن نظّام نوک خامۀ تو
همی کشد سوی هم عقدهای درّ ثمین

مگر که لیق دویتت شود، در این سودا
همی بپیچد بر خویش زلف حورالعین

باستراق حدیث تو در منافذ گوش
هزار رهزن اندیشه کرده اند کمین

خرد چو معنی باریک و لفظ جزل تودید
چه گفت؟ گفت: زهی ازدواج غثّ و سمین

هر آن کجا که زبان آوریست همچون شمع
زکنه مدح تو شد با لگن ز عجز قرین

به بنده خانه قدم رنجه کرده یی آری
برای تربیت من کنی هزار چنین

ز بام کعبه بسوراخ مورفرق بسیست
ولیک پر تو خورشید را چه آو چه این

چنان شد از شرف پای تو ستانۀ من
که در نیارد سر زین سپس بعلّبّین

از این تفاخر در کوی من عجب نبود
که سر برآرد با فرق چرخ خاک زمین

مرا که در ره شکر تو دست و پایی نیست
بدست و پا همه تشریف دادی و تمکین

بخدمت تو از آن جان خشک آوردم
که در جهان بجز از جان نداشتم شیرین

صداع عذر نمی آورم چرا؟ زیرا
که نیست لطف تو در حقّ من همین و همین

در آستین مراد تو باد دست قضا
بر آستان بقایت سر شهور و سنین
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۲ - و قال ایضآ یمدح الصّدر السّعید رکن الدّین صاعد
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۴ - وله ایضاً فی التماس السّرج
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.