۲۳۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶ - وله ایضا

ای به حکم تو اقتدا کرده
تیغ خورشید در نفاذ و مضا

چرخ را در مقام حشمت تو
باز مانده ز کار هفت اعضا

در شب حادثات خاطر تو
همچو صبح است با یدبیضا

مهر تو در دل هنرمندان
همچنان تشنگیست در رمضا

گرچه تقصیر بنده چندانست
که برون شد ز حدّ استرضا

انقباض من اختیاری نیست
کآدمی هست شهر بنده قضا

در توان یافت این قدر، زیراک
در عبادات ممکنست قضا

اینهمه هست و چشم می دارم
التفاتی ز تو به عین رضا

صبح صادق چو عذر روشن داشت
انجم ازوی همی کنند اغضا

هست از انعام تو توقّع من
اوّل اغضا و آنگهی امضا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵ - ایضا له
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷ - ایضاً له
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.