۲۴۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۵ - وله ایضا

بهار ار چه بهشتی راسیتنست
دل رنجور او با ما به کینست

ز باغ و نو بهار آنرا چه حاصل
که سرو و سوسنش زیر زمینست؟

گلین اندام او را حال چونست
که در وقت گلش بستر گلینست؟

شکوفه ناشکفته در دل شاخ
چو در تابوت روی نازنینست

حجاب خاک اگر برگیری از پیش
همه پر نرگس و پر یاسمینست

تو پنداری که در هر ذرّة خاک
رخ و چشم نگاری در کمینست

همی ریزد گل نو رسته در خاک
از ایرا نالۀ بلبل حزینست

گیاهی بر دمد سروی بریزد
چه شاید کرد رسم عالم اینست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴ - فی السّفینة الصاحب نظام الدّین
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶ - وله ایضا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.