هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ناامیدی و یأس خود از عدم دریافت عنایت و لطف از سوی معشوق یا خداوند سخن می‌گوید. او پنجاه سال خدمت کرده اما امروز چیزی جز افسانه‌ها ندارد. با وجود تلاش‌های بسیار، هیچ نتیجه‌ای نگرفته و خود را لایق هیچ‌چیز نمی‌داند. او از وعده‌های توخالی و امیدهای بی‌ثمر گله می‌کند و در نهایت، احساس می‌کند که در بازار قبولی تو جایگاهی ندارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها سنگین باشد. همچنین، موضوع یأس و ناامیدی نیاز به بلوغ فکری برای درک مناسب دارد.

شمارهٔ ۷۵ - وله ایضا

صدرا روا مدار ز انعام خود مرا
مرحوم مانده دایم و آنرا بهانه هیچ

هر روز بامداد نهم رخ به درگهت
یک دل پر از امید وپس آنگه شبانه هیچ

چندین هزار تیر معانی ز شست طبع
کردم گشاد و نامداز آن بر نشانه هیچ

پنجاه سال خدمت این خانه کرده ام
و امروز نیست همره من جز فسانه هیچ

گر مستحقّ هیچ نیم من و آفتاب چرخ
پس نیست مستحّق عطا در زمانه هیچ

از طالعست این که من و آفتاب چرخ
مشهور عالمیم و براین آستانه هیچ

زانم همی دهی که ترا در خزانه نیست
یعنی کریم را نبود در خزانه هیچ

لایق بود ز نعمت تو هر که درجهان
اندر میان نعمت و من بر کرانه هیچ

بر منهج امید من از وعده های تو
دامیست بس شگرف و در آن دام دانه هیچ

در رستۀ قبول تو بازار من قویست
لیکن چه حاصلست چو نارم به خانه هیچ؟

شد چون دهان دلبر من وعده های تو
سرچشمۀ حیات و خود اندر میانه هیچ
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴ - ایضا له
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۶ - دو دست قبول اندر آغوش کرد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.