هوش مصنوعی:
این شعر از صدرا، شاعر فارسیزبان، بیانگر احساسات و وضعیت دشوار شاعر است. او از فقر، بدبختی، و ناامیدی سخن میگوید و از میهمانان ناخوانده و شرایط سخت زندگی شکایت میکند. شاعر با زبانی طنزآمیز و گاه تلخ، وضعیت خود را توصیف میکند و از نبودن امکانات اولیه مانند نان و گوشت گله میکند. همچنین، او به مینوشی و حالات ناشی از آن اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عمیق اجتماعی، ناامیدی، و اشاره به مصرف میباشد که ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب باشد. همچنین، زبان طنز تلخ و انتقادی آن نیاز به درک بالاتری از شرایط اجتماعی دارد.
شمارهٔ ۱۲۹ - ایضا له
صدرا ز برای خدمت تو
گر بذل کنیم جان چه باشد؟
تا مدحت تست بر زبانم
شیرین تر ازین زبان چه باشد؟
جز خصمی دولت تو کردن
بدبختی جاودان چه باشد؟
بنیوش حکایتی که با آن
صد قصّه و داستان چه باشد؟
مهمان من آمدند قومی
وین بنده ز میهمان چه باشد؟
گر لاف زنم ز تیره روزی
روشنتر ازین نشان چه باشد؟
افلاس و خمار و این حریفان
زین بدتر در جهان چه باشد؟
سرد و ترش اندرین چنین جای
الّا رخ میزبان چه باشد؟
ایشان همه در حدیث مطرب
انده مخور ای فلان چه باشد؟
بسیار فتد چنین زیانها
خرج دو سه قلتبان چه باشد؟
من عذر همی کنم که تان خود
بر ذوق لب و دهان چه باشد؟
وز زیر دو لب همی کنم جنگ
کین محنت ناگهان چه باشد؟
تن در دادم چو در فتادم
حاصل ز غم و فغان چه باشد؟
کردم کرم آنچه بود حاصل
در خانۀ مفلسان چه باشد؟
چون ظاهرم این بود تجمّل
پیداست که در نهان چه باشد
نان نیز چو نانوا نیارد
بر سفره و گرد خوان چه باشد؟
از گوشت حدیث بر ندارم
در کارد باستخوان چه باشد؟
ور نقل طلب کنند از من
جز عربده آن زمان چه باشد؟
روشن ز میانه وجه باده است
تا خود پس از ینمان چه باشد؟
در خشم مشو که این گران بین
بفرست سبک، گران چه باشد؟
زنهار در آن مکن توقّف
در خورد توان آنچه باشد
گر بذل کنیم جان چه باشد؟
تا مدحت تست بر زبانم
شیرین تر ازین زبان چه باشد؟
جز خصمی دولت تو کردن
بدبختی جاودان چه باشد؟
بنیوش حکایتی که با آن
صد قصّه و داستان چه باشد؟
مهمان من آمدند قومی
وین بنده ز میهمان چه باشد؟
گر لاف زنم ز تیره روزی
روشنتر ازین نشان چه باشد؟
افلاس و خمار و این حریفان
زین بدتر در جهان چه باشد؟
سرد و ترش اندرین چنین جای
الّا رخ میزبان چه باشد؟
ایشان همه در حدیث مطرب
انده مخور ای فلان چه باشد؟
بسیار فتد چنین زیانها
خرج دو سه قلتبان چه باشد؟
من عذر همی کنم که تان خود
بر ذوق لب و دهان چه باشد؟
وز زیر دو لب همی کنم جنگ
کین محنت ناگهان چه باشد؟
تن در دادم چو در فتادم
حاصل ز غم و فغان چه باشد؟
کردم کرم آنچه بود حاصل
در خانۀ مفلسان چه باشد؟
چون ظاهرم این بود تجمّل
پیداست که در نهان چه باشد
نان نیز چو نانوا نیارد
بر سفره و گرد خوان چه باشد؟
از گوشت حدیث بر ندارم
در کارد باستخوان چه باشد؟
ور نقل طلب کنند از من
جز عربده آن زمان چه باشد؟
روشن ز میانه وجه باده است
تا خود پس از ینمان چه باشد؟
در خشم مشو که این گران بین
بفرست سبک، گران چه باشد؟
زنهار در آن مکن توقّف
در خورد توان آنچه باشد
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۲۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۸ - ایضا له
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۰ - وله ایضا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.