هوش مصنوعی:
شاعر از لطف و کرم رضی الملک الحق شرمسار است و احساس میکند که با شروع فصل خزان، سرما به تنش نفوذ میکند. او از خجالت سراپا غرق میشود زیرا از شخصی که به او خدمت میکند، تقاضایی دارد. با وجود اینکه این سخن جزئی از خدمت اوست، اگر اجازه داده شود، آن را رها میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عرفانی و ادبی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۱۵۲ - وله ایضا
از رضی الملک الحق شرمساری حاصلست
بس که اندر حقّ من لطف و کرمها می کند
لیک تا فصل خزان آغاز دم سردی نهاد
گوییا کآن دم سرایت با تن ما می کند
در خوی خجلت غرق گردد سراپایم همی
کز تو خادم زاده رسم خود تقاضا می کند
گر چه اندر خدمت تو این سخن جزوی بود
گر تو دستوری دهی بگذارمش تا می کند
بس که اندر حقّ من لطف و کرمها می کند
لیک تا فصل خزان آغاز دم سردی نهاد
گوییا کآن دم سرایت با تن ما می کند
در خوی خجلت غرق گردد سراپایم همی
کز تو خادم زاده رسم خود تقاضا می کند
گر چه اندر خدمت تو این سخن جزوی بود
گر تو دستوری دهی بگذارمش تا می کند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۱ - وله ایضا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۳ - وله ایضا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.