هوش مصنوعی: شاعر در این متن به بیان احساسات خود درباره‌ی بی‌توجهی به هنر و شعر می‌پردازد. او از این که ستایش‌هایش نادیده گرفته می‌شوند و ارزش هنر و کلامش شناخته نمی‌شود، شکایت دارد. شاعر همچنین به مقایسه‌ی ارزش هنر با مواد دنیوی مانند ابریشم و طلا می‌پردازد و از پادشاه و اهل فضل درخواست توجه و حمایت می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و اجتماعی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۱۵۸ - وله ایضا

ایا شگرف نوالی که در زمین و زمان
نشان مثل تو اوهام دوربین ندهند

دمی نباشد کاجرام چرخ چون دل من
به خدمت قدمت بوسه بر زمین ندهند

ستارگان که بر افلاک اسمشان علمست
ز دست دامن تو همچو آستین ندهند

اگر چه تاری ازین خلعتم که فرمودی
ز روی قدر به صد اطلس ثمین ندهند

چومن گزین سخنها به خدمت آوردم
مرا زبهر چه تشریف به گزین ندهند؟

چو لفظ من شکرست و معانیم گوهر
قصب کجا شد و خارا چو اسب و زین ندهند

فرود لایق من باشد ار بهر بیتم
و رای خلعت صد بوسه بر جبین ندهند

ز زاده های ضمیرم یکی به قیمت عدل
به گوشواره و خلخال حور عین ندهند

اگر چه کاسدی شعر شد چنان که همی
بهای شربتی از اب پارگین ندهند

بدان امید که یابند خلعتی رسمی
سخنوران به هوس جان نازنین ندهند

بدین کسادی ابریشم و گرانی شعر
لباس من ز چه معنی بریشمین ندهند؟

تو پادشاه گرامی و اهل فضل و کرم
به شاعران فرومایه نیز این ندهند

ز دیگران که ندانند بس عجب نبود
اگر عطاها در خورد آفرین ندهند

هنر نوازان کز فضل مایه ور باشند
به شعرهای چنان خلعت چنین ندهند

چو آنچنان شد فرمای تا برات زرم
اگر دهند بجز زرّ راستین ندهند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۷ - ایضا له
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۹ - ایضا له
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.