۲۲۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷ - ایضاًله

بس پراکنده و پریشانم
ره فراکار خود نمی دانیم

هیچ جرمی نکرده محبوسیم
بی اوامی اسیر زندانیم

همجو خفاش روزکور همه
دشمن آفتاب رخشانیم

چون ستاره بشب برون آئیم
برخود از تیغ مهر ارزانیم

در نهان خانه ها چو هیچ نماند
ما بجای قماشه پنهانیم

زرد و لرزان و نیم مرده ز غم
راست همچون چراغ دزد نیم

همچو چنگ از گرفت می نالیم
مانده در پرده بی نوازانیم

هیچ فریادرس نمی بینم
هرچه فریاد بیش می خوانیم

گر شنیدی که در وجود کسی
زنده در گور خفت ما آنیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶ - ایضاً له
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸ - ایضاً له
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.