۲۳۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۴۹ - ایضا له

ای آفتاب ملک که از پرتو کرم
چون صبح کام فضل پر از خنده کرده یی

از بس که همچو غنچه کنی دل نمودگی
چون نرگسم ز شرم سرافکنده کرده یی

خطّیست کرد عارض خوبان معنوی
نقشی که تو به خامۀ فرخنده کرده یی

جمعند در هوای تو دلهای اهل فضل
تاصیت جود خویش پراکنده کرده یی

فضل شکسته را تو دلی باز داده یی
امّید مرده را تو به دم زنده کرده یی

بی من ز بس که با منت انواع لطفهاست
الحق ز حد برونم شرمنده کرده یی

دارم امید آنکه رسانی بانتها
این ابتدای لطف که با بنده کرده یی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۸ - ایضا له
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۰ - وله ایضا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.