هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر به ستایش یک شخصیت برجسته (عماد دولت و دین) میپردازد و احساسات خود را نسبت به او بیان میکند. شاعر از غم و شادیهای خود سخن میگوید و امیدوار است که این شخصیت برجسته به او توجه کند. همچنین، شاعر از ترس از آینده و نگرانیهای خود میگوید.
رده سنی:
16+
این متن به دلیل استفاده از زبان شعر کلاسیک و مفاهیم عمیق عاطفی و اجتماعی، برای مخاطبان با سن پایین ممکن است قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند نگرانی از آینده و ترس از عدم توجه، نیاز به درک و تجربه بیشتری دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل میشود.
شمارهٔ ۴۶
عماد دولت ودین صدر و پیشوای جهان
تویی که بزم تو را ماه نو پیاله شود
ز ابر دیده چو باران اشک بدخواهت
به لب رسد ز نفسهای سرد ژاله شود
مرا ز شادی جاه تو هر زمان باری
ز خنده لب چو گل و روی همچو لاله شود
چو از حواله شمس طبیب یاد آرم
ز غبن و غصه همه خنده هام ناله شود
هنوز آنقدری باقی ست و می ترسم
از ان که باقی عمرم درین حواله شود
دو روزه را تب خادم بود اگر بدهی
وگرنه از پی این وامهای حاله شود
امید من به تو یک ماهه بیش نیست و هنوز
هزار سال بزی تا هزار ساله شود
تویی که بزم تو را ماه نو پیاله شود
ز ابر دیده چو باران اشک بدخواهت
به لب رسد ز نفسهای سرد ژاله شود
مرا ز شادی جاه تو هر زمان باری
ز خنده لب چو گل و روی همچو لاله شود
چو از حواله شمس طبیب یاد آرم
ز غبن و غصه همه خنده هام ناله شود
هنوز آنقدری باقی ست و می ترسم
از ان که باقی عمرم درین حواله شود
دو روزه را تب خادم بود اگر بدهی
وگرنه از پی این وامهای حاله شود
امید من به تو یک ماهه بیش نیست و هنوز
هزار سال بزی تا هزار ساله شود
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.