هوش مصنوعی: این شعر از ظهیر فاریابی، شاعر ایرانی، تصویری از یک می‌نوش و مست را ترسیم می‌کند که از خرابات بیرون می‌آید و در صومعه می‌نشیند. او با باز کردن سر خم، غم را می‌بندد و با دیدن ماه نو، دیوانه‌وار رفتار می‌کند. شاعر از رها کردن زهد و توبه سخن می‌گوید و به سمت بتکده می‌رود، خرقه را پاره می‌کند و با قلندرها به خرابات بازمی‌گردد. شعر با اشاره به گشودن گره از زلف یار به پایان می‌رسد.
رده سنی: 18+ این شعر به موضوعاتی مانند شراب‌نوشی، مستی و رها کردن زهد می‌پردازد که ممکن است برای مخاطبان زیر 18 سال مناسب نباشد. همچنین، مفاهیم عرفانی و تصوفی آن ممکن است برای درک کامل، نیاز به بلوغ فکری داشته باشد.

شمارهٔ ۲

یار میخواره من دی قدحی باده به دست
با حریفان ز خرابات برون آمد مست

بر در صومعه بنشست و سلامی در داد
سرِ خُم را بگشاد و در غم را بست

دل هر دیو دل از ما که بدید آن مه نو
گشت آشفته و دیوانه و زنجیر گسست

زلف زنجیر وَشش کز سرایمان برخاست
رقم کفر به ما بر بنشاند و بنشست

پشت بر صومعه کریدم و سوی بتکده روی
خرقه را پاره بکردیم و همه توبه شکست

با حریفان قلندر به خرابات شدیم
زهد بر هم زده،کاسه به کف و کوزه به دست

چون ظهیر از سر آن زلف گشادیم گره
که کمینه گرهی دارد ازو پنجه شست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.