هوش مصنوعی: شاعر در این متن از بی‌وفایی و بی‌توجهی معشوق شکایت می‌کند و از درد دوری و ناکامی در عشق می‌نالد. او از معشوق می‌پرسد که آیا هیچ وفایی در او وجود دارد و چرا به سلام و درخواست‌هایش پاسخی نمی‌دهد. شاعر همچنین از این که معشوق او را به صبر و رضا دعوت می‌کند در حالی که دلش پر از غم و اندوه است، گلایه می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین ممکن است برخی از مفاهیم مانند درد عشق و ناکامی برای سنین پایین‌تر سنگین و نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۳

ز من چندانک می خواهی وفا هست
از این معنی بگو یک جو تو را هست؟

چه گویم وای دل گویی که جان کن
کنون هم از تو پرسم این وفا هست؟

سلامم را جوابی نیست از تو
بگو در هیچ مذهب این روا هست؟

به غم گفتی برو خون کن دلش را
ز غم واپرس تا خود دل به جا هست؟

چو گویم وصل،گویی وقت آن نیست
به غم قانع شدم اینت رضا هست؟

گر از غم بر درت جان داد سهل ست
چو من در شهر عشقت صد گدا هست؟
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.