هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از دوران جوانی خود میگوید که چگونه درگیر افکار و احساسات پیچیده بوده است. او از تنهایی، اندوه، و مشغولیت ذهنی خود سخن میگوید و به تشبیهاتی مانند فرهاد و شیرین اشاره میکند. همچنین، از نقش می (شراب) در زندگی خود به عنوان همراه و مددکار فکری یاد میکند، اما تأکید میکند که این همراهی در حد اعتدال بوده و اهرمن (شیطان) نتوانسته بر او مسلط شود. در نهایت، او به تحول درونی و یافتن آرامش روحانی اشاره میکند.
رده سنی:
18+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و روانشناختی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، اشارهی مستقیم به مصرف می (شراب) و مفاهیم پیچیدهای مانند اهرمن (شیطان) و تحولات روحانی، مناسب مخاطبان بزرگسال است.
بخش ۱۲ - یار عهد جوانی
به عهد جوانی چنان بودمی
که از سایه خود رمان بودمی
ملول از خود و از همه کس نفور
به اندوه نزدیک از انبوه دور
چنان فکرم از خویشتن میربود
که آسایش از خواب و خوردم نبود
به سودا چنان مشتغل بودمی
که بیبهره از آب و گل بودمی
چو فرهاد شوریده در کوه و دشت
بسی گشتهام بشنو این سرگذشت
چه میگویم ار بازیابی رموز
نرفت از سرم شورِ شیرین هنوز
زمانی نبودم ز می ناگزیر
که هم پای مردست و هم دستگیر
مددگارِ فکر شبان روز من
نمودار طبع نوآموز من
چو بار موافق ندیدم چو می
شب و روز خالی نبودم ز وی
چنان با خودش هم نفس کردمی
که بی او نفس برنیاوردمی
چنان با دم من دمش در گرفت
که ملک وجودم مسخر گرفت
ولیکن به بیداد در ملک من
تصرّف نیارست کرد اهرِمن
چنانش به انصاف میداشتی
که بیگانه در ملک نگذاشتی
چو بیرون نشد حکمش از اعتدال
طبیعت به تدریج کرد احتمال
ازین پیشم این بیت اوراد بود
که بر بادم از طبع وقّاد بود
مرا راح روح اللهی دیگرست
که روحم ازو بوده در پیکرست
که از سایه خود رمان بودمی
ملول از خود و از همه کس نفور
به اندوه نزدیک از انبوه دور
چنان فکرم از خویشتن میربود
که آسایش از خواب و خوردم نبود
به سودا چنان مشتغل بودمی
که بیبهره از آب و گل بودمی
چو فرهاد شوریده در کوه و دشت
بسی گشتهام بشنو این سرگذشت
چه میگویم ار بازیابی رموز
نرفت از سرم شورِ شیرین هنوز
زمانی نبودم ز می ناگزیر
که هم پای مردست و هم دستگیر
مددگارِ فکر شبان روز من
نمودار طبع نوآموز من
چو بار موافق ندیدم چو می
شب و روز خالی نبودم ز وی
چنان با خودش هم نفس کردمی
که بی او نفس برنیاوردمی
چنان با دم من دمش در گرفت
که ملک وجودم مسخر گرفت
ولیکن به بیداد در ملک من
تصرّف نیارست کرد اهرِمن
چنانش به انصاف میداشتی
که بیگانه در ملک نگذاشتی
چو بیرون نشد حکمش از اعتدال
طبیعت به تدریج کرد احتمال
ازین پیشم این بیت اوراد بود
که بر بادم از طبع وقّاد بود
مرا راح روح اللهی دیگرست
که روحم ازو بوده در پیکرست
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۱ - مداح می
گوهر بعدی:بخش ۱۳ - دلیل راه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.