هوش مصنوعی: این متن شعری است که درد عشق و فراق را بیان می‌کند. شاعر از رنج‌های عاشقی، سوختن دل، بی‌توجهی معشوق و ویرانی روح و جسم خود می‌گوید. تصاویری مانند سفال شدن کاسه سر، خاک شدن تن، چاک شدن جامه جان و اشک ریختن، همه نشان‌دهنده عمق درد و اندوه اوست. همچنین، شاعر به مقایسه خود با کافر و بت‌پرست می‌پردازد و اشاره می‌کند که عشق او همچون آتشی سوزان است. در نهایت، او از بی‌عدالتی روزگار و بداقبالی خود شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از تصاویر و مفاهیم مانند ویرانی، سوختن دل و اندوه شدید، برای سنین پایین‌تر سنگین و نامناسب است.

شمارهٔ ۶۳ - محی دل افگار

کاسه سر شد سفال و دیده گریان همان
تن به کویت خاک گشته ناله و افغان همان

دل نماند ز آتشی جان شیرینم هنوز
جامه جان چاک گشته اشک در دامان همان

آب شد در چشمه سنگ و سنگ شد در کوه آب
خوی عاشق همچنان ، دل سختی خوبان همان

کافر از آتش پرستی رفت و آتش را نشاند
بت پرستیّ من و سوز دل بریان همان

گر ترا نسبت کنم با مهرو مه باشد خطا
چون تو افزونی ز مهرو از مه تابان همان

گل ز بستان رفت و بلبل از فغان خاموش شد
عاشق رویت همان و ناله و افغان همان

دل زجور او خراب و او ز حالش بی خبر
مملکت ویران شد و بیغوری سلطان همان

به نخواهد گشت عالم زانکه گر گریم بسی
بخت من باشد همان بد مهری دوران همان

هر زمانش شربتی دیگر مفرما ای طبیب
چونکه باشد محیی دل افگار را درمان همان
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲ - قلندرخانه عشق
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۴ - ناله های من
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.