هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی و عاشقانه بیانگر سفر روحانی شاعر به سوی معشوق حقیقی (خدا) است. او تأکید میکند که هدفش از این سفر، لذتهای مادی مانند بهشت و نعمتهای آن نیست، بلکه وصال به حضرت دوست است. شاعر از زاهدان خشکمقدار و پارسایان ظاهری فاصله گرفته و راه عشق و قلندری را در پیش گرفته است. او با بیخودی و مستی عاشقانه به سوی معشوق میشتابد و حتی مرگ را با آغوش باز میپذیرد، چرا که آن را وسیلهای برای دیدار یار میداند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از ابیات مانند «بیسروپا ما به پیش دوست اکثر میرویم» یا «ما به گور از بهر آن دلبر، معطّر میرویم» نیاز به بلوغ فکری و عاطفی برای درک صحیح دارند.
شمارهٔ ۶۲ - قلندرخانه عشق
ما به جنّت از برای کاردیگر می رویم
نه تفرّج کردن طوبی و کوثر می رویم
مقصد ما حسن یوسف باش اندر شهر مصر
ما در مصر از برای قند وشکّر می رویم
اندر آن خلوت که در وی ره نیابد جبرئیل
بی سروپا ما به پیش دوست اکثر می رویم
میگریزند زاهدان خشک از تردامنی
ما بر خورشید خود با دامن تر می رویم
پارسا گوید بکوی ما بیا شو نام نیک
ما در آن کوچه خدا داناست کمتر می رویم
ما ز دنیا کو قلندر خانه عشق خداست
سوی عقبی عاشق و مست و قلندر می رویم
شیخ ما عشق است ما پی در پی او تا ابد
بی عصا و خرقه و کجکول و لنگر می رویم
زَهره ما را مبر از قهرها با نیکوئی
ما اگر نیکیم و گر بد هم بدان در می رویم
برکفن ما را تو ای غسّال بوی خوش مسا
ما به گور از بهر آن دلبر،معطّر می رویم
دولت دیدار می خواهیم در جنّات عدن
ما نه آنجا از برای زیور و زر می رویم
محیی ما را همچو کوه افسرده میبینی ولی
ما به سر چون ابر خوش بی پا و بی سر می رویم
نه تفرّج کردن طوبی و کوثر می رویم
مقصد ما حسن یوسف باش اندر شهر مصر
ما در مصر از برای قند وشکّر می رویم
اندر آن خلوت که در وی ره نیابد جبرئیل
بی سروپا ما به پیش دوست اکثر می رویم
میگریزند زاهدان خشک از تردامنی
ما بر خورشید خود با دامن تر می رویم
پارسا گوید بکوی ما بیا شو نام نیک
ما در آن کوچه خدا داناست کمتر می رویم
ما ز دنیا کو قلندر خانه عشق خداست
سوی عقبی عاشق و مست و قلندر می رویم
شیخ ما عشق است ما پی در پی او تا ابد
بی عصا و خرقه و کجکول و لنگر می رویم
زَهره ما را مبر از قهرها با نیکوئی
ما اگر نیکیم و گر بد هم بدان در می رویم
برکفن ما را تو ای غسّال بوی خوش مسا
ما به گور از بهر آن دلبر،معطّر می رویم
دولت دیدار می خواهیم در جنّات عدن
ما نه آنجا از برای زیور و زر می رویم
محیی ما را همچو کوه افسرده میبینی ولی
ما به سر چون ابر خوش بی پا و بی سر می رویم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱ - نشان یار می جویم
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳ - محی دل افگار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.