هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق دیوانهوار و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. او خود را رسوا، بیگانه از خویش و غرق در غم معشوق توصیف میکند. گاهی از غم او شاد میشود و گاهی ویرانهای درونش ایجاد میشود. درد و غم در دلش ریشه دوانده و او در مستی نالههای عاشقانه سر میدهد. در پایان، اشاره میکند که عشق او را زنده نگه میدارد و در عین دیوانگی، فرزانه است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارههای ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
شمارهٔ ۷۰ - من که ام!
من کیم رسوای شهروعاشق دیوانه ای
آشنا با هر غمی وز خویشتن بیگانه ای
هم شوم شاد از غمش کو در دلم منزل گرفت
هم شوم غمگین که او جا کرد در ویرانه ای
ترک شهرآشوب من در کشوری منزل نکرد
تا نکرد اوّلش غمش صد رخنه در هر خانه ای
گه گیاه درد روید از دلم گه خار غم
من به حیرت کاین همه گل چون دمد از دانه ای
میخورم خون دل و خود را به مستی می دهم
تا کنم گستاخ پیشش ناله مستانه ای
گفته ای محیی که باشد تا دم از عشقم زند
در طلب فرزانه و در عاشقی فرزانه ای
آشنا با هر غمی وز خویشتن بیگانه ای
هم شوم شاد از غمش کو در دلم منزل گرفت
هم شوم غمگین که او جا کرد در ویرانه ای
ترک شهرآشوب من در کشوری منزل نکرد
تا نکرد اوّلش غمش صد رخنه در هر خانه ای
گه گیاه درد روید از دلم گه خار غم
من به حیرت کاین همه گل چون دمد از دانه ای
میخورم خون دل و خود را به مستی می دهم
تا کنم گستاخ پیشش ناله مستانه ای
گفته ای محیی که باشد تا دم از عشقم زند
در طلب فرزانه و در عاشقی فرزانه ای
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹ - یار کو؟
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۱ - دل پرغم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.