هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم و اندوه عمیق خود می‌گوید که کسی از آن آگاه نیست. او از بی‌حاصلی اندیشه‌هایش، دشمنی‌های نابجا و واقعه‌های دردناک زندگی خود سخن می‌گوید. عشق و غم دوست تنها چیزی است که برایش ارزشمند است و از دیگران هیچ کمکی نمی‌طلبد. او از دل بی‌تاب و رنجیده‌اش می‌نالد و در نهایت، حس می‌کند که تنها و بی‌پناه است.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عمیق عاطفی و روانی مانند اندوه، تنهایی و رنج است که درک آن‌ها برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند 'جان کندن' و 'بوی خون جگر سوخته' ممکن است برای کودکان و نوجوانان نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱۰۱۱

کس ندارد خبر از واقعه ی مشکل من
حاصلی نیست ز اندیشه ی بی حاصل من

دشمنی نیست مرا از دل دیوانه بتر
هر زمان واقعه ای با سرم آرد دل من

می کشد یارم و خشنودم ازیرا که مرا
طمعی نیست ز جان کندن بر باطل من

این غزل گو بنمایید به صاحب فتوی
تا نخواهد به شریعت دیت از قاتل من

می روم بی خبر از خویشتن و مشکل آنک
کس ندارد خبر از واقعه ی مشکل من

بوی خون جگر سوخته آید تا حشر
از زمینی که در آن راه بود منزل من

از که یاری طلبم در که گریزم چه کنم
جز غم دوست کسی نیست دگر قابل من

هیچ دل در همه آفاق جهان از خوبان
طاقت جور نیارد که دل غافل من

دشمن جان نزاری دل بی عافیت است
راست گویی دل من نیست ز آب گل من
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.