هوش مصنوعی: این متن شعری است که درد و رنج عاشقانه و فراق را بیان می‌کند. شاعر از عشق بی‌پاسخ و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید و به مقایسه خود با داستان لیلی و مجنون می‌پردازد. او از بی‌قراری، بی‌خوابی، و دل‌تنگی برای معشوق می‌نالد و اظهار می‌کند که حتی عقلش نیز در این راه یاری‌گر نیست.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و فراق نیاز به بلوغ عاطفی دارد تا به درستی درک شود.

شمارهٔ ۱۰۲۱

گر به گوشت برسد درد من و زاری من
زحمت آید مگرت بر شب بیداری من

به تو ام ره ندهد بی تو نمی یارم بود
از گران جانی بخت است سبک ساری من

من ترا دارم و بی تو نتوان داشت مرا
جاودانیست در این قید گرفتاری من

صفت لیلی و مجنون که شنیدی بنگر
تا بدان حسن کسی هست و بدین زاری من

من از آن جام نخوردم که به خود بازآیم
عقل ازین پس نبرد راه به هشیاری من

تو نه آنی که من از تو طمع این دارم
که قدم رنجه کنی از پی دلداری من

می کنم صبر و جفا می کشم و می گویم
یادت آید مگر از دوستی و یاری من

روزگار دل بی خویشتنم بر هم زد
تا چه می خواست فراقت ز دل آزاری من

خود نگویی که نزاری چو ز حد در گذرد
بر در شاه بنالد ز ستمگاری من
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.