هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد بیدوستی و رنجهای عشق میگوید. او احساس تنهایی و غم عمیقی دارد و از بلاهایی که بر سرش میآید شکایت میکند، اما همچنان به لطف و رحمت خداوند امیدوار است. شاعر از این که دلش را میبرند و کسی به غمش توجهی نمیکند، گلایه دارد و وضعیت خود را اسفناک توصیف میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده مانند عشق، رنج، و امید به لطف الهی است که درک آنها برای مخاطبان کمسنوسال دشوار است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند 'غارت عشق' و 'ورطۀ مخاطره' نیاز به درک و تجربه بیشتری از زندگی دارند.
شمارهٔ ۱۰۳۴
بیدوست این منم که به سر میبرم چنین
جان میکنم به هرزه و خون میخورم چنین
در تنگنایِ غارتِ عشق اوفتادهام
زین ورطۀ مخاطره کی بگذرم چنین
امّیدِ واثق است که از لطفِ بیدریغ
در دستِ غم رها نکند داورم چنین
هم لطفِ او کند مگر از روی مرحمت
دفعِ بلا که میگذرد بر سرم چنین
هر روز دل به واقعه ای مبتلا بود
مادام تا به چشمِ خرد بنگرم چنین
دل میبرند و هیچ غم من نمیخورند
افسون همی کنندم و دم میخورم چنین
مسکین نزاری از دلِ خود رأی در بلاست
دشمن به عزِّ و ناز چه میپرورم چنین
جان میکنم به هرزه و خون میخورم چنین
در تنگنایِ غارتِ عشق اوفتادهام
زین ورطۀ مخاطره کی بگذرم چنین
امّیدِ واثق است که از لطفِ بیدریغ
در دستِ غم رها نکند داورم چنین
هم لطفِ او کند مگر از روی مرحمت
دفعِ بلا که میگذرد بر سرم چنین
هر روز دل به واقعه ای مبتلا بود
مادام تا به چشمِ خرد بنگرم چنین
دل میبرند و هیچ غم من نمیخورند
افسون همی کنندم و دم میخورم چنین
مسکین نزاری از دلِ خود رأی در بلاست
دشمن به عزِّ و ناز چه میپرورم چنین
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.