هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد عشق و فراق می‌نالد و از بی‌توجهی معشوق و اطرافیان شکایت می‌کند. او احساس تنهایی و بی‌پناهی می‌کند و از این که کسی غم او را درک نمی‌کند، رنج می‌برد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل موضوعات عاطفی عمیق مانند عشق، اندوه و تنهایی است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و زبان شاعرانه ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۰۳۳

گر بدانی که من از عشقِ که‌ام زار چنین
نکنی بر منِ دل‌سوخته انکار چنین

تو ندانی که مرا با که سر و کار افتاد
که برفته‌ست دل و دستِ من از کار چنین

نه که من رسمِ محبّت به جهان آوردم
کاین همه ولوله برخاست به یک‌بار چنین

تا نیفکند مژه بخیۀ اشکم بر روی
عشقِ من فاش نشد بر سرِ بازار چنین

با صبا گفتم اگر هیچ مجالت باشد
گو مرا ضایع و محروم بمگذار چنین

تو به جامِ می و عشرت شده مشغول چنان
من به دستِ غم و اندوه گرفتار چنین

آخر ای اهل نشست از سببی خالی نیست
که ز من دل‌بر برخاسته بیزار چنین

هیچ‌ افسرده ندارد غمِ من تا گوید
چون به سر می‌بری ای سوخته بی‌یار چنین

از نزاری‌ِ به زاری همه بیزار شدند
که چرا عاشقِ بی‌وقت شدی زار چنین
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.