هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از نازنینی گلایه می‌کند که بی‌دلیل باعث رنجش او شده است. او از جفاها و بی‌وفایی‌های معشوق شکایت دارد و از او می‌خواهد که در دوران صلح و صفا از جفا بکاهد. شاعر از غفلت معشوق از رنج‌هایش می‌نالد و از اشک‌هایش می‌گوید که مانند گوهر در دانه‌ها سفت شده‌اند. در پایان، شاعر از معشوق می‌خواهد که راه وصال را هموار کند و از رد کردن او خودداری نماید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۰۷۵

ای نازنین بی موجبی در خون ما رفتن که چه
ناکرده جرمی هر زمان با ما در آشفتن که چه

برقع برافکن یک زمان آخر زیار مهربان
روی تو ماه آسمان در پرده بنهفتن که چه

کم کن نگارا از جفا هنگام صلح است و صفا
دستی به پیمان در وفا با یار نگرفتن که چه

بس غافلی از کار من از چشم شب بیدار من
از اشک گوهر بار من در دانه ها سفتن که چه

این جا سخن کوتاه به رویم بتا بر ماه به
یک ره به وصلم راه ده بر خاک در خفتن که چه

بیخ امیدم می کنی کارم به هم بر می زنی
چون آخرم رد می کنی اول پذیرفتن که چه

بر کن نزاری دل ز وی دیگر منه بر آب پی
دم درکش اکنون تا به کی بیهوده پر گفتن که چه
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.