۳۰۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴

کی حرف ملامت شکند خاطر ما را؟
خصمی به چراغم نبود باد صبا را

در سایه دیوار خودم خفته غمی نیست
گر بر سر من سایه نیفتاد هما را

یا منع من از دیدن رویش منمایید
یا دیده گشایید و ببینید خدا را

گردیده بلا رام مبادا رمد از دل
زنهار به دردم مکن اظهار دوا را

یا رب ز چه از خرمن ما برنکند دود
برقی که بسوزد به دل خاک گیا را

بر چهره ز خوناب کسی رنگ نبیند
گر ناخن غیرت نخراشد دل ما را

احباب تسلی به خیال تو نگشتند
انصاف صلایی نزد این مشت گدا را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.