هوش مصنوعی: شاعر در این متن از جدایی از عشق و وارستگی سخن می‌گوید و بیان می‌کند که عشق و دلبستگی برایش دردناک بوده است. او از طبیب دشمن و درمانی که به مرگ می‌انجامد، شکایت دارد. همچنین، از نازکی دل خود و ترس از شکستن آن می‌گوید. در نهایت، اشاره می‌کند که یار او را به دانستگی نخوانده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند مرگ و رنج عشق نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۵

دلبستگی نماند به وارستگی مرا
وارستگی مباد ز دلبستگی مرا

آسودگی به شربت مرگم علاج کرد
دشمن طبیب گشت درین خستگی مرا

کردم ز عشق شکوه تلافی نمی‌شود
سوزند اگر به آتش وارستگی مرا

روزی که جامه بر قد احباب دوختند
عشقت قبول کرد به شایستگی مرا

ترسم ز نازکی شکند شیشه دلم
در بر کش ای نسیم به آهستگی مرا

قدسی روم طفیل حریفان به بزم او
هرگز نخواند یار به دانستگی مرا
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.