هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد فراق و حسادت دیگران می‌گوید. او احساس می‌کند که غرور و عشقش به کعبه (نماد معنویت) باعث شده تا مانند بت‌پرستان دیده شود. شاعر از رنج‌های عشق و غم می‌نالد و آرزو می‌کند که زودتر از این دردها رها شود. او خود را اسیر بخت سیاه می‌داند و امیدی به پاک شدن زنگار از دلش ندارد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم انتزاعی مانند 'بخت سیاه' یا 'زنگار دل' برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۶

فکند از نظری دیده حسود مرا
ز خویش کرده جدا آتشی چو دود مرا

غرور کعبه روانم دلیل بتکده شد
وگرنه تاب فراق حرم نبود مرا

روا مدار که گردد مزید خواهش غیر
نوازش ستمی کز تو چشم بود مرا

ز سیر گلشن وصلت چه طرف بربستم
به غیر از این که به دل حسرتی فزود مرا

ز رشک می‌زند امروز نشتر طعنم
کسی که دوش به عشق تو می‌ستود مرا

ز شکر عشق نبندم زبان که ایامی
ز دل به ناخن غم عقده‌ها گشود مرا

چه حاجت است تامل به قتل همچو منی
همان به است که بسمل کنند زود مرا

اسیر بخت سیاهم گذشت از آن قدسی
که زنگ از آینه دل توان زدود مرا
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.