هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و سوزش درونی سخن میگوید. شاعر از باده ناب و جام خضر یاد میکند که او را میسوزاند. او از عشق تازهای میگوید که چشمش را از خون دل پر کرده و در جوی آب سوزان غوطهور شده است. همچنین، اشارهای به بتخانه و محراب عشق دارد و در نهایت، از یافتن گنج نایاب در ویرانهای به یاد دوست سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارههایی مانند 'باده' و 'خون دل' نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۲۱
داده عشقم باده نابی که میسوزد مرا
خوردهام از جام خضر آبی که میسوزد مرا
شب فغانم رفته بود از یاد مطرب صبحدم
زد به تار چنگ مضرابی که میسوزد مرا
تازه عاشق گشتهام چشمم ز خون دل پر است
باز در جو کردهام آبی که میسوزد مرا
قبله بتخانه را گویند ابروی بت است
در نماز این است محرابی که میسوزد مرا
شد مقیم گوشه ویرانهای بر یاد دوست
یافت قدسی گنج نایابی که میسوزد مرا
خوردهام از جام خضر آبی که میسوزد مرا
شب فغانم رفته بود از یاد مطرب صبحدم
زد به تار چنگ مضرابی که میسوزد مرا
تازه عاشق گشتهام چشمم ز خون دل پر است
باز در جو کردهام آبی که میسوزد مرا
قبله بتخانه را گویند ابروی بت است
در نماز این است محرابی که میسوزد مرا
شد مقیم گوشه ویرانهای بر یاد دوست
یافت قدسی گنج نایابی که میسوزد مرا
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.