هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از شوق دیدار معشوق و بی‌قراری دل سخن می‌گوید. شاعر از شب وصل و تازه شدن عهد عشق می‌نویسد، اما ترس از رسوایی و بی‌خودی نیز در آن مشهود است. در پایان، گم‌شدگی در بیابان بی‌سرانجامی و نیاز به جست‌وجوی طولانی برای یافتن خویشتن بیان می‌شود.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با اصطلاحات ادبی پیچیده، درک این شعر را برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار می‌کند. مناسب‌ترین گروه سنی برای درک ظرافت‌های آن، جوانان و بزرگسالان هستند.

شمارهٔ ۳۱

شبی هرکس به بزم دلستانی جا کند خود را
دمی صدبار دل با دیده‌اش سودا کند خود را

شب وصل است و دل عهد خیالت تازه می‌سازد
که امشب فارغ از تنهایی فردا کند خود را

عنان دل به دست بیخودی افتاده می‌ترسم
که بی‌تابانه حرفی گوید و رسوا کند خود را

به دشت بی‌سرانجامی چنان گردیده قدسی گم
که عمری بایدش گردید تا پیدا کند خود را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.