هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از درد فراق و عشق به معشوق می‌گوید. او از حسد مدعیان، دل‌تنگی‌ها، و آشفتگی‌های درونی خود سخن می‌گوید و از صبا می‌خواهد تا زلف محبوبش را آشفته‌تر کند. شاعر احساس تنهایی می‌کند و از ندیدن یار شکایت دارد. در نهایت، او به صبر ایوب اشاره می‌کند و بیان می‌دارد که دلش جز به یوسف (معشوق) نمی‌چسبد، همچون یعقوب که چشم از غیر یوسف پوشید.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات تاریخی و ادبی (مانند اشاره به یعقوب و یوسف) نیاز به دانش ادبی و فرهنگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر کسب می‌شود.

شمارهٔ ۴۱

رغیرتم پوشیده از چشم بدان، خوب مرا
داده جا در پرده دل طفل محجوب مرا

مدعی بر خویش می‌پیچد چو مکتوب از حسد
ناگرفت از دست قاصد یار مکتوب مرا

عکس رویش را زچشم آیینه دل جذب کرد
دل به دست دیده هم نگذاشت مطلوب مرا

شاید از آشفتگی‌های دلم یادش دهد
ای صبا آشفته‌تر کن زلف محبوب مرا

جز دل دیوانه با من هیچ‌کس همدم نبود
مانده‌ام تنها کجا بردید محبوب مرا؟

دل به جان آمد ز غم خواهد شد افغانش بلند
بیش ازین تاب صبوری نیست ایوب مرا

کی گشاید دور از آن رخ، دل نظر بر هیچ‌کس
بسته عشق از غیر یوسف، دیده یعقوب مرا
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.