هوش مصنوعی: این شعر از حسرت و اندوه شاعر درباره گذر زمان، فراموشی دوستان، و رنج‌های عاطفی سخن می‌گوید. شاعر از بهار و گل‌ها یاد می‌کند اما با درد و خون و تنهایی همراه است. او از خیانت دوستان و جور دشمنان شکایت دارد و افسوس روزگاران گذشته را می‌خورد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی مانند رنج، خیانت، و تنهایی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی تصاویر شعری مانند «خون دیده از جیحون گذشت» یا «نیزه بالا خون گذشت» ممکن است برای کودکان نامناسب باشد.

شمارهٔ ۵۹

شد بهار از توبه‌کردن بایدم اکنون گذشت
می‌رسد گل چون توان از باده گلگون گذشت؟

من که شمع محفل قربم سراپا سوختم
حال بیرون‌ماندگان بزم، یا رب چون گذشت؟

خواستم بر یاد بالای تو چشمی تر کنم
تا نظر کردم ز سر یک نیزه بالا خون گذشت

بر دل ریشم نمی‌دانم که ناخن می‌زند
اینقدر دانم که خون دیده از جیحون گذشت

جور دشمن شد فراموش از نفاق دوستان
کین یاران با من از بدمهری گردون گذشت

گریه بر تنهایی خود نیست قدسی را به دشت
می‌خورد افسوس ایامی که بر مجنون گذشت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.