هوش مصنوعی:
این شعر از عشق، دلبستگی و رهایی سخن میگوید. شاعر از احساسات خود در برابر عشق و طبیعت میگوید و از اسارت در قید عشق و آزادی ظاهری که در باطن اسارت است، صحبت میکند. همچنین، به مفاهیمی مانند شرم، خیال و مرگ اشاره دارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال دشوار یا نامفهوم باشد. همچنین، برخی از اشارات مانند اسارت در عشق یا مرگ نیاز به درک بالاتری از احساسات و تجربیات زندگی دارد.
شمارهٔ ۷۶
به گریه سحر و آه شب دلم شادست
چو گل که تازه ز آب و شکفته از بادست
فسردگی به دل بوالهوس میاموزید
که مرده در روش آرمیدن استاد است
خیال زلف تو ننشسته هرگز از پرواز
مگو که مرغ هوایی ز قید آزاد است
چو ترکش تو ز پیکان پرست دیده من
نیم گر آینه چشمم چرا ز فولادست؟
چو غنچه سر به گریبان کشد همیشه ز شرم
کسی که گردنش از قید عشق آزاد است
نشد ز سلسله ما برون گرفتاری
درین قبیله مگر عشق وقف اولادست
چو گل که تازه ز آب و شکفته از بادست
فسردگی به دل بوالهوس میاموزید
که مرده در روش آرمیدن استاد است
خیال زلف تو ننشسته هرگز از پرواز
مگو که مرغ هوایی ز قید آزاد است
چو ترکش تو ز پیکان پرست دیده من
نیم گر آینه چشمم چرا ز فولادست؟
چو غنچه سر به گریبان کشد همیشه ز شرم
کسی که گردنش از قید عشق آزاد است
نشد ز سلسله ما برون گرفتاری
درین قبیله مگر عشق وقف اولادست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.