۲۶۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۶

هر روز به من یار ز نو بر سر نازست
پیوسته مرا لذت آغاز نیاز است

بگذار که در تیرگی بخت بمانم
آیینه چو روشن شود افشاگر رازست

کوتاه امل باش که چون رشته سوزن
پیوسته گره می‌خورد آن سر که دراز است

ای بت نه همین زینت بتخانه مایی
در کعبه هم ابروی تو محراب نمازست

از پستی فطرت چه شوی بسته صورت؟
یک گام به معراج حقیقت ز مجازست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.