هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و دلدادگی به معشوق سخن میگوید و از پریشانی و حسرت خود مینالد. او زلف معشوق را به محراب دعا تشبیه میکند و با وجود احساس ناتوانی، همتی بلند برای رسیدن به معشوق دارد. شاعر از غیرت و حسرت خود میگوید و خاک راه معشوق را مقدس میداند. او از اضطراب و بیتابی خود در عشق سخن میگوید و چشمهای حسرتزدهاش را به صد چشم تشبیه میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای سنین پایینتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند غیرت و حسرت نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۸۵
از پریشانی اگر حاصل شود کامم رواست
در خم زلفت دلم را شانه محراب دعاست
گرچه دست کوتهم بیگانه است از گردنت
همتی دارم که با سرو بلندت آشناست
میرم از غیرت چو چشم حسرتم در بر کشد
خاک راهت را که چشم توتیا را توتیاست
دست در زلف تو دارم چون توانم بود امن؟
بر تنم هر تار پیراهن به جای اژدهاست
مردم چشمم پریشانند از بیطاقتی
تا دلم را دست بیتابی در آن زلف دوتاست
با خیال خاک پایت الفتی دارد از آن
مردم چشم مرا صد چشم حسرت در قفاست
در خم زلفت دلم را شانه محراب دعاست
گرچه دست کوتهم بیگانه است از گردنت
همتی دارم که با سرو بلندت آشناست
میرم از غیرت چو چشم حسرتم در بر کشد
خاک راهت را که چشم توتیا را توتیاست
دست در زلف تو دارم چون توانم بود امن؟
بر تنم هر تار پیراهن به جای اژدهاست
مردم چشمم پریشانند از بیطاقتی
تا دلم را دست بیتابی در آن زلف دوتاست
با خیال خاک پایت الفتی دارد از آن
مردم چشم مرا صد چشم حسرت در قفاست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.